ساقی ز بامداد بیاور غذای روح


ماییم و هر دو عالم و توزیع یک صبوح

بر یاد دوستان حقیقی علی الخصوص


می بر طلوع صبح علی الله زهی فتوح

گویند رفت پنجه در شصت توبه کن


من توبه کرده ام ز چه از توبه ی نصوح

مرد آن گهی ز خود به در آید که مطلقا


داند که چیست چشمه و کشتی و خضر و نوح

بر مطلع اختصار کن این جا نزاریا


ساقی ز بامداد بیاور غذای روح